شعر مولایی شفق عزیز

منتشرشده توسط حمید حاجی اسمعیلی اردکانی در تاریخ

علی آن شير خدا شاه عرب —————— الفتی داشته با اين دل شب

شب ز اسرار علی آگاه است —————- دل شب محرم سر الله است

شب شنفته ست مناجات علی ———– جوشش چشمه‌ی عشق ازلی

شاه را ديده به نوشينی خواب ———————- روی بر سينه ديوار خراب

قلعه بانی که به قصر افلاک ——————— سر دهد ناله‌ی زندانیِ خاک

اشکباری که چو شمع بيزار———————- می‌فشاند زر و می گريد زار

دردمندی که چو لب بگشايد —————————– در و ديوار به زنهار آيد

کلماتی چو دُر آويزه‌ی گوش ——————- مسجد کوفه هنوزش مدهوش

فجر تا سينه‌ی آفاق شکافت —————— چشم بيدار علی خفته نيافت

ناشناسی که به تاريکی شب ———————- می‌برد شام يتيمان عرب

پادشاهی که به شب برقع پوش —————– می‌کشد بار گدايان بر دوش

تا نشد پردگی آن سر جلی ——————– نشد افشا که علی بود علی

شاهبازی که به بال و پر راز —————————- می‌کند در ابديت پرواز

عشقبازی که هم آغوش خطر ————————- خُفت در خوابگه پيغمبر

آن دم صبح قيامت تاثير—————————- حلقه‌ی در شد از او دامنگير

دست در دامن مولا زد در ————————— که علی بگذر و از ما مگذر

شال شه وا شد و دامن به گرو —————- زينبش دست به دامان که مرو

شال می‌بست و ندايي مبهم ———————– که کمربند شهادت محکم

پيشوايي که ز شوق ديدار ————————– می کند قاتل خود را بيدار

ماه محراب عبوديت حق ————————– سر به محراب عبادت منشق

می‌زندپس لب او کاسه‌ی شير —————- می‌کند چشم اشارت به اسير

چه اسيری که همان قاتل اوست ———– تو خدايي مگر ای دشمن دوست

در جهانی همه شور و همه شر ——————— ها عَلِیٌ بَشَرٌ کَيفَ بَشَر

کفن از گريه‌ی غسّال خجل ————————— پيرهن از رخ وَصّال خجل

شبروان مست ولای تو علی ——————— جان عالم به فدای تو علی

 

دسته‌ها: عکس

حمید حاجی اسمعیلی اردکانی

من معلم و اندکی طلبه ام .....

1 دیدگاه

محمد · 06/06/2018 در 10:55 ب.ظ

انصافا

دیدگاهتان را بنویسید

Avatar placeholder

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *