منشور نسل جوان در سيره امام صادق (علیه السلام)

منتشرشده توسط حمید حاجی اسمعیلی اردکانی در تاریخ

 

جوانان و نوجوانان در هر جامعه‏اى گنجينه‏ هاى سرشارى هستند كه اگر مربيان و متوليان براى اين قشر عظيم سرمايه گذارى شايسته انجام داده و اين گروه فعال و پرشور را با رفتار حكيمانه و تكريم شخصيت و احترام به نيازها، به اهداف مطلوب و ايده‏آل خود هدايت نمايند، علاوه بر اين كه آنان را از خطر انحراف و ترديد در هويت و آسيب‏هاى اجتماعى مصونيت‏بخشيده‏اند، قلب‏هاى پاك و زلال آنان را به سوى خوبى‏ها، زيبايى‏ها و اخلاق پسنديده رهنمون شده‏اند، و جامعه آينده را از نظر سلامتى و حفظ ارزش‏ها و فرهنگ، بيمه نموده‏اند. امام صادق‏عليه السلام در مورد سرمايه گذارى معنوى براى نسل نو و حفاظت نوجوانان از گروه‏هاى منحرف و كج انديش، مى‏فرمايد: «با درو احداثكم بالحديث قبل ان يسبقكم اليهم المرجعة (1) ; نوجوانان خود را با احاديث ما آشنا كنيد قبل از اين كه مرجعه (يكى از گروه‏هاى منحرف) بر شما پيشى گيرند.
ارتباط با نسل جوانهدايت و تربيت نسل جوان به لحاظ اهميتى كه دارد امروزه بيش از گذشته مورد توجه انديشمندان و دل سوزان جوامع مختلف قرار گرفته است. جوان داراى خصوصيات عاطفى، اجتماعى و جسمانى است. حساسيت، تنوع خصلت‏هاى رفتارى، هيجان‏هاى درونى، علاقه شديد به دوستى با همسالان، عدم كنترل رفتار، حب ذات، الگو پذيرى و تقليد، افتخار به شخصيت و تشخص‏طلبى و ميل به آزادى، شمه‏اى از ويژگى‏هاى اوست.
با توجه به اين ويژگى‏ها، شيوه رفتارى امام صادق‏عليه السلام با جوانان، و همچنين سخنان و دستور العمل‏هاى آن حضرت براى جوانان و برخورد با آنان، بهترين نسخه شفا بخش و راهگشاست. نگاه‏هاى مهربان، بزرگداشت‏شخصيت، توجه به استعداد و صلاحيت آنان، احترام به نيازهاى فردى و اجتماعى، رفتار محبت‏آميز و حكيمانه و سرشار از عاطفه و خلوص، موجب جذب جوانان به سوى آن حضرت بود و شيفتگى آنان به رهبر خويش، ريشه در شيوه رفتار و گفتار آن حضرت نسبت‏به مخاطبين و شاگردان خويش دارد.
آن حضرت به سرعت پذيرش سجاياى اخلاقى در نوجوانان توجه كرده و به ابوجعفر; مؤمن طاق مى‏فرمايد:
«عليك بالاحداث فانهم اسرع الى كل خير; (2) بر تو باد تربيت نوجوانان، زيرا آنان زودتر از ديگران خوبى‏ها را مى‏پذيرند.»
در اينجا چند نمونه از رفتار آن حضرت را در برخورد با نسل جوان مى‏خوانيم:
1 – آن روز يكى از شلوغ‏ترين ايام حج‏بود. امام صادق عليه السلام با گروهى از يارانش گفت و گو مى‏كرد. در اين هنگام هشام بن حكم كه تازه به دوران جوانى گام نهاده بود، خدمت امام رسيد. پيشواى شيعيان از ديدن اين جوان شادمان شد، او را در صدر مجلس و كنار خويش نشاند و گرامى داشت. اين رفتار امام، حاضران را كه از شخصيت‏هاى علمى شمرده مى‏شدند، شگفت زده ساخت. وقتى امام عليه السلام آثار شگفتى را در چهره حاضران مشاهده كرد فرمود: «هذا ناصرنا بقلبه و لسانه و يده; اين جوان با دل و زبان و دستش (با تمام وجود) ياور ماست.» سپس براى اثبات مقام علمى هشام براى حاضرين، درباره نام‏هاى خداوند متعال و فروعات آن‏ها از وى پرسيد و هشام همه را به نيكى پاسخ گفت. آن گاه حضرت فرمود: «هشام! آيا چنان فهم دارى كه با منطق و استدلال دشمنان ما را دفع كنى، هشام گفت: آرى. امام فرمود: «نفعك الله به و ثبتك; خداوند تو را از آن بهره‏مند سازد و [در اين راه] ثابت قدم بدارد.» هشام مى‏گويد: بعد از اين دعا هرگز در بحث‏هاى خداشناسى و توحيد شكست نخوردم. (3)
2 – مفضل بن عمرو نماينده امام صادق عليه السلام در شهر كوفه بود. او از طرف امام موظف بود به مشكلات دينى، مالى و اجتماعى مردم كوفه رسيدگى كند و در اين رابطه با جوانان شهر ارتباط صميمانه و مستحكمى برقرار كرده بود، براى همين عده‏اى اين دوستى را نتواستند تحمل كنند، ناچار به شايعه و افتراء روى آوردند و مفضل و يارانش را به شرابخوارى، ترك نماز، كبوتر بازى و حتى به سرقت و راهزنى متهم كردند. اين گروه، كه ابوالخطاب معزول و طرفدارانش از فعالان آن شمرده مى‏شدند، شايع كردند كه مفضل افراد بى مبالات و لاابالى را پيرامونش گرد آورده است. وقتى اين شايعات به اوج رسيد، گروهى از مومنان و مقدسان كوفه به محضر امام صادق‏عليه السلام چنين نوشتند: «مفضل با افراد رذل و شرابخوار و كبوتر باز همنشين است، شايسته است دستور دهيد اين افراد را از خود دور سازد.»
امام صادق عليه السلام بدون اين كه با آنان در اين باره سخن بگويد، نامه‏اى براى مفضل نوشته، مهر كرد و به آنان سپرد تا به مفضل برسانند. حضرت تصريح كرد كه نامه را خودشان شخصا به مفضل تحويل دهند. آنان به كوفه برگشتند و دسته جمعى به خانه مفضل شتافتند و نامه امام صادق عليه السلام را به دست مفضل دادند. وى نامه را گشود و متن آن را قرائت كرد. امام‏عليه السلام به مفضل دستور داده بود كه: چيزهايى بخرد و به محضر امام عليه السلام ارسال كند. در اين نامه اصلا اشاره‏اى به شايعات نشده بود. مفضل نامه راخواند و آن را به دست همه حاضران داد تا بخوانند. سپس از آنان پرسيد: اكنون چه بايد كرد؟ گفتند: اين اشياء خيلى هزينه دارد. بايد بنشينيم، تبادل نظر كنيم و از شيعيان يارى جوييم.در واقع هدفشان اين بود كه فعلا خانه مفضل را ترك كنند. مفضل گفت: تقاضا مى‏كنم براى صرف غذا در اينجا بمانيد. آنان به انتظار غذا نشستند. مفضل افرادى را به سراغ همان جوانانى كه از آن‏ها بدگويى شده و به كارهاى ناروا متهم شده بودند فرستاد و آنان را احضار كرد. وقتى نزد مفضل آمدند، نامه حضرت صادق‏عليه السلام را براى آنان خواند. آنان، با شنيدن كلام امام صادق‏عليه السلام براى انجام فرمان حضرت از خانه خارج شدند و پس از مدت كوتاهى بازگشتند. هر كدام به اندازه وسع خويش روى هم نهاده و در مجموع 2 هزار دينار و ده هزار درهم در برابر مفضل نهادند. آن گاه مفضل به شكايت كنندگان كه هنوز از صرف غذا فارغ نشده بودند نگريست و گفت: شما مى‏گوئيد اين جوانان را از خودم برانم و گمان مى‏كنيد خدا به نماز و روزه شما نيازمند است؟! (4)
در اينجا به بخشى از شيوه‏ها و راه كارهاى عملى برخورد و هدايت جوانان در پرتو گفتار و رفتار صادق آل محمدعليهم السلام مى‏پردازيم:
1 – رفتار نيكو و ملايمنوجوان قلبى پاك و روحى حساس و دلى نازك و عاطفى دارد. در برخورد با او بايد راه نرمى و ملايمت پيش گرفت. نگاه مهربان، ارزش دادن به شخصيت و رفتار خوش، بهترين شيوه ارتباط با اوست. محبت، اظهار علاقه، صدا كردن با القاب، عناوين و نام‏هاى زيبا او را به سوى مبلغ و مربى جذب مى‏كند و در اين حال مى‏توان ارتباط قلبى و عاطفى با او ايجاد كرد، سخنانش را شنيد، راهنمايى كرد، لغزش‏ها را متذكر شد و بالاخره درعالم دوستى كه يك ارتباط شديد روحى و عاطفى برقرار است، مى‏توان صفات زيبا را به او القاء نمود، نيازهاى بسيارى را از او برطرف كرد و از آلودگى‏ها او را بر حذر داشت، زيرا گرايش جوان به خوبى‏ها و زيبايى‏ها از ديگران بهتر و سريع‏تر انجام مى‏پذيرد.
امام صادق عليه السلام فرمود: «من لم تكن فيه ثلاث خصال لم ينفعه الايمان: حلم يرد به جهل الجاهل. و ورع يحجزه عن طلب المحارم. و خلق يدارى به الناس; (5) هر كس سه خصلت را دارا نباشد از ايمان خود سودى نخواهد برد: اول – بردبارى، كه جهل نادان را برطرف كند. دوم – پارسائى، كه او را از حرام باز دارد. سوم – رفتار نيكو كه با مردم مدارا نمايد.»
2 – آگاهى دادن در مسائل دينىيكى از علل دين گريزى برخى جوانان و نوجوانان عدم آگاهى به مسائل دينى است. زيرا انسان طبيعتا هر چه را نشناسد به سويش نمى‏رود و افكار واحساسات و حواس خود را به سوى آن معطوف نمى‏دارد. اما شناخت و آگاهى از خوبى‏ها و زيبائى‏ها به ويژه اطلاع از منافع آن، سريعا انسان نفع طلب را به آن جذب كرده و آن را در نزد شخص، دوست داشتنى مى‏كند. براى همين اگر جوانان با آثار و بركات و احكام و معارف دين آشنا شوند، فاصله آنان با حقايق دينى كم خواهد شد. افزون بر اين، نسل جديدى كه معمولا از مسائل و حقايق دينى بى اطلاع يا كم اطلاع است و بصيرت و معرفت كافى از دين ندارد، تحت تاثير تبليغات و هجمه‏هاى فرهنگى دشمنان قرار مى‏گيرد.
امام صادق عليه السلام به بشير دهان (روغن فروش) فرمود: «لا خير فى من لا يتفقة من اصحابنا يا بشير ان الرجل منهم اذا لم يستغن بفقهه احتاج اليهم فاذا احتاج اليهم ادخلوه فى باب ضلالتهم و هو لا يعلم; (6) از دوستان ما كسى كه در دين خود انديشه و تفقه نكند ارزش ندارد. اى بشير! اگر يكى از دوستان ما در دين خود تفقه نكند و به مسائل و احكام آن آشنا نباشد، به ديگران (مخالفين ما) محتاج مى‏شود، هر گاه به آن‏ها نياز پيدا كرد آنان او را در خط انحراف و گمراهى قرار مى‏دهند در حالى كه خودش نمى‏داند.» ضرورت يادگيرى احكام دينى در منظر پيشواى ششم آنقدر مهم است كه مى‏فرمايد: «لو اتيت‏بشاب من شباب الشيعة لايتفقه لادبته; (7) اگر به جوانى از جوانان شيعه برخورد نمايم كه در دين تفقه نمى‏كند او را تاديب خواهم كرد.»
3 – شناساندن آسيب‏هاى اجتماعى

آشنا نبودن نسل جديد با آفت‏هاى اجتماعى موجب افت ارزش‏هاى اخلاقى و توفيق دشمنان فرهنگى و رواج خلاف و حرام در ميان آنان مى‏باشد. اگر جوانان مسلمان با اين آفت‏ها آشنا باشند و از عواقب بد آن در ميان افراد جامعه اطلاع يابند، بنابر فطرت پاكى كه خداوند در نهاد آن‏ها قرار داده از آن آفت‏ها فاصله خواهند گرفت و دامن خويش را به چنين آفت‏هاى اجتماعى آلوده نخواهند كرد. صادق آل محمد عليه السلام مواردى از آفت‏هاى اجتماعى را چنين فهرست كرده است: الف) ستم كردن ب) فريبكارى ج) خيانت د) تحقير و خوار كردن ديگران ه) اف گفتن: (نق بزند، غرغر كند و به اين وسيله زحمات ديگران را ناديه گرفته و خود را چيزى پندارد.) و) دشمنى، كينه توزى و اظهار عداوت با برادران دينى ز)تهمت زدن ح )داد و فرياد و پرخاشگرى ط) طمع كارى و حرص به دنيا.
«و ان لايظلمه و ان لايغشه و ان لايخونه و ان لايخذله و ان لايكذبه و ان لايقول له اف و اذ قال له اف فليس بينهما ولاية و اذ قال له انت عدوى فقد كفر احدهما و اذا اتهمه انماث الايمان فى قلبه كما ينماث الملح فى الماء; (8) به برادر ايمانى خود ستم ننمايد، او را فريب ندهد، به او خيانت نكند، او را كوچك نشمارد، او را دروغگو نخواند، به او اف نگويد و اگر به او اف بگويد (غرغر كند) ولايت‏بين آن دو قطع مى‏شود و اگر به برادر ايمانى‏اش بگويد تو دشمن من هستى، يكى از آن دو كافر [باطنى ]مى‏شود و اگر برادرش را متهم نمايد، ايمان در قلب او ذوب مى‏شود مانند ذوب شدن نمك در آب.» (9)
4 – ترغيب به دانش افزايى

يك جوان مسلمان بايد از علوم روز آگاهى كافى داشته باشد. تخصص در كنار تعهد يك اصل مسلم و ترديد ناپذير در فرهنگ ما است. كسانى در عرصه زندگى به اهداف دلخواه خود مى‏رسند كه با شناخت دانش‏ها و مهارت‏هاى عصر خود به قله‏هاى سعادت نائل شده و با تعهد و ايمان خويش، اعتماد افراد جامعه را به خود جلب مى‏كنند. از منظر حضرت صادق‏عليه السلام كسب دانش و مهارت‏هاى فنى براى يك جوان ضرورى است، آن حضرت مى‏فرمايد: «لست احب ان ارى الشاب منكم الا غاديا فى حالين، اما عالما او متعلما; (10) هيچوقت دوست ندارم يكى از جوانان شما (شيعه) را ببينم مگر اينكه در يكى از دو حال، شب و روز خود را سپرى كند: يا دانا باشد يا ياد گيرنده.»
5 – عادت دادن به حسابرسى

يك تاجر زمانى در كار خود پيشرفت مى‏كند كه در هر شبانه روز به حساب خود رسيدگى كرده و سود و زيان معاملات خويش را بداند و گرنه بعد از مدت كوتاهى سرمايه و هستى خود را از دست‏خواهد داد. جوانى، يك سرمايه و فرصت‏بسيار عالى براى هر شخص مى‏باشد. اگر يك جوان به حساب عمر خود رسيدگى نكند و نداند كه آيا در مقابل عمر خويش چه چيزى به دست آورده است، در آينده‏اى نه چندان دور سرمايه معنوى خويش را به باد فنا خواهد داد. اما اگر به حساب روزانه‏اش برسد و ببيند كه در مقابل هر روز از دست رفته، يك قدم به سوى كمال برداشته، خوشحال شده و آن را تكرار كند و در مقابل انحطاط فكرى و اخلاقى غمگين گشته و سعى در جبران آن داشته باشد، بديهى است كه رو به سوى رشد و ترقى خواهد نهاد. امام صادق‏عليه السلام به ابن جندب كه يك جوان فعال و پرشور و باايمان بود مى‏فرمايد: «يا بن جندب! حق على كل مسلم يعرفنا ان يعرض عمله فى كل يوم و ليلة على نفسه فيكون محاسب نفسه فان راى حسنة استزاد منها و ان راى سيئة استغفر منها و لئلا يخزى يوم القيامة; (11) اى پسر جندب! هر مسلمانى كه ما را مى‏شناسد شايسته است كه رفتار و كردار خود را در هر شبانه روز برخود عرضه دارد و حسابگر نفس خويش باشد تا اگر كار نيكى در آن‏ها ديد، بر آن بيفزايد و اگر كار بدى در اعمال خود مشاهده نمود، از آن‏ها توبه كند، تا در روز قيامت دچار ذلت و حقارت نشود.»
6 – تعديل حس دوست‏خواهى

انسان با انس به دوستانش احساس مسرت و لذت مى‏كند. او در همنشينى با رفيق شفيق، نشاط و نيرو مى‏گيرد و اين يك نياز طبيعى اوست و بايد ارضاء شود. يك جوان در اثر اين حس به سمت دوستان و همفكران خود كشيده مى‏شود، او عاشق رفاقت است و دنبال ارتباط با هم سن و سالان خود مى‏باشد. از طرف ديگر بر اثر غلبه احساسات و شور و شوق جوانى و نپختگى نگرش عقلانى، ممكن است در دام دوستان ناباب و يا صيادان و شيادان بيفتد. از اين رو در انتخاب يك دوست ممكن است دچار مشكلات گردد. امام جعفر صادق عليه السلام دقيقا روى همين نكته انگشت اشارت نهاده و به جوانان چنين رهنمود مى‏دهد: «الاخوان ثلاثة: فواحد كالغذاء الذى يحتاج اليه كل وقت فهو العاقل. و الثانى فى معنى الداء و هو الحق. و الثالث فى معنى الدواء فهو اللبيب; (12) دوستان سه دسته هستند. اول: كسى كه مانند غذا در هر زمان به او نياز هست و او دوست عاقل است. دوم:كسى كه [براى انسان] مانند بيمارى و درد [رنج آور] است، و او دوست احمق [و نادان] است و سوم: كسى كه وجودش براى فرد همانند داروى حيات بخش است، و آن رفيق روشن بين [و اهل تفكر] است.»
7 – ضرورت ازدواج

هر جوانى فطرتا نيازمند ازدواج است و بايد به اين نياز خدادادى و طبيعى از طريق مشروع جواب داد. اما بعضى جوانان با بهانه قرار دادن بعضى مشكلات و سختى‏ها از اين سنت الهى روى بر تافته و خود را در دام نفس شيطانى گرفتار مى‏كنند. به آنان بايد توجه داده شود كه اين پيمان مقدس در ميان تمام ملت‏ها وجود داشته و محبوبترين بنيان نزد خداوند متعال است. با ازدواج، شخصيت و ايمان دو جوان كامل مى‏شود. صادق آل محمد عليه السلام فرمود: «من تزوج احرز نصف دينه فليتق الله فى النصف الآخر; (13) كسى كه ازدواج كند نصف دينش را حفظ كرده است پس بايد در نصف ديگرش تقواى الهى پيشه كند.»
و در حديث ديگرى آن حضرت به جوانان چنين پيام داد: «ركعتان يصليهما المتزوج افضل من سبعين ركعة يصليها اعزب; (14) دو ركعت نماز كه فرد ازدواج كرده مى‏خواند بر 70 ركعت نماز يك فرد مجرد برترى دارد.»
8 – تشويق به نماز

بر اساس متون دينى ما نماز عامل كمال انسان و حافظ او از آلودگى‏ها و صفات مذموم و ناپسند است. همچنين اين رفتار معنوى تاثير بسزايى در بيدار كردن روح نظم و حفظ نظام انسان دارد. نماز تسلى بخش و آرامش بخش دل‏هاى مضطرب در انسان‏هاى خسته و نگران است. نماز شاخص رهروان راه خدا و بهترين وسيله ارتباط صميمانه رب العالمين است. تجربه و آمار گواهى مى‏دهد كه درصد بالايى از خلافكاران و هنجارشكنان در جامعه اسلامى در خانواده‏هايى بزرگ شده‏اند كه يا نماز نمى‏خوانند و يا آن را سبك مى‏شمارند. پيشواى ششم جايگاه مهم نماز را در زندگى و رفتار روزانه يك مسلمان براى اقشار مختلف به ويژه جوانان تبيين نموده و فرمود: «اول ما يحاسب به العبد على الصلوة فاذا قبلت قبل منه سائر عمله و اذا ردت عليه رد عليه سائر عمله; (15) [روز قيامت] اولين چيزى كه از بنده محاسبه مى‏شود نماز است. اگر از او نماز پذيرفته شد، سائر اعمالش پذيرفته مى‏شود اما اگر نماز او رد شد ساير اعمال [نيك] او نيز رد خواهد شد.»
آن حضرت در مورد زيان‏هايى كه در اثر دورى از نماز براى انسان رخ مى‏دهد به ابن جندب فرمود: «ويل للساهين عن الصلوات، النائمين فى الخلوات، المستهزئين بالله و آياته فى الفترات اولئك الذين لاخلاق لهم فى الآخرة و لا يكلمهم الله يوم القيامة و لا يزكيهم و لهم عذاب اليم; (16) واى بر آن‏ها كه از نماز غفلت كنند و در خلوت بخوابند و خدا و آياتش را در دوران ضعف دين استهزاء كنند، آنان كسانى هستند كه در آخرت بهره ندارند و خدا در روز قيامت‏با آنان سخن نخواهد گفت و آنان را تبرئه نخواهد كرد و عذاب دردناك براى آن‏هاست.»
9 – تقويت انديشه‏هاى مثبت

با تقويت تفكر مثبت در جوانان مى‏توان صفات نيك و خصلت‏هاى زيبا را در وجود آن‏ها ايجاد كرد. آن گاه با فضاسازى مناسب و به وجود آوردن بسترهاى لازم، آن‏ها را به تكرار رفتارهاى مثبت متمايل كرده و آن رفتارها را به صورت عادات پايدار در وجود آنان در آورد. بخشى از انديشه‏هاى مثبت در كلام امام جعفر صادق عليه السلام عبارتند از:
الف) زيارت دوستان و تقويت‏ حس هميارى: آن حضرت نيكى به دوستان و ديدار آنان را برترين عبادت برشمرده و فرمود: «ما يعبد الله بمثل نقل الاقدام الى بر الاخوان و زيارتهم; خداوند به چيزى همانندگام برداشتن در راه نيكى به برادران دينى و ديدار و زيارت آن‏ها عبادت نشده است.»
ب) انس با خدا: چه زيباست كه جوانان پاك هميشه خدا را بهترين انيس خود بدانند و در سختى‏ها او را همدم و پناهگاه خويش بر گزينند. آن حضرت فرمود: «آنسو بالله واستوحشوا مما به استانس المترفون; (17) [انسان‏هاى با ايمان] با خدا انس گرفته‏اند و از آنچه كه مال اندوزان و دنيا پرستان به آن انس گرفته‏اند، در هراسند.» آرى آنان از نعمت‏هاى خداوندى بهره مى‏برند، اما به آن‏ها دل نمى‏دهند. آنان دلبسته خدا بوده و با ياد او آرام مى‏شوند.
ج) پايدارى در راه هدف پايدارى در راه ايمان و عقيده از عوامل توفيق و پيروزى است. يك جوان آن گاه به آرزوهاى مشروع و دلخواه دست مى‏يابد كه پشتكار و استقامت داشته باشد. مهمترين آرزوى هر جوان نيل به سعادت حقيقى و قرب پروردگار – كه جلوه تمام كمالات، زيبائى‏ها و خوبى‏هاست – مى‏باشد. پيشواى صادق شيعيان فرمود: «لو ان شيعتنا استقاموا لصافحتهم الملائكة و لا ظلهم الغمام و لاشرقوا نهارا و لاكلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم و لما سالوا الله شيئا الا اعطاهم; (18) اگر شيعيان ما در راه حق استقامت ورزند، فرشتگان با آنان دست مى‏دهند. ابرهاى رحمت‏بر آن‏ها سايه مى‏افكند. مانند روز مى‏درخشند، از زمين و آسمان روزى مى‏خورند و آنچه از خدا بخواهند، به آن‏ها عطا مى‏كند.»
د) دستگيرى از افتادگان: معلى بن خنيس مى‏گويد: «امام صادق عليه السلام در شبى بارانى از خانه به سوى ظله بنى ساعده رفت. به دنبال او رفتم، گويى چيزى از دست او بر زمين افتاد. حضرت گفت:
به نام خدا، خداوندا آن را به ما بازگردان. به نزديك رفته سلام كردم. فرمود: معلى تو هستى؟ عرض كردم! آرى فدايت‏شوم! فرمود: با دست‏خود زمين را جست وجو كن، هر چه يافتى آن را به من بازگردان.
معلى مى‏گويد: نان‏هاى زيادى روى زمين افتاده بود. يكى يكى، دوتا دوتا پيدا مى‏كردم و به آن حضرت مى‏دادم. كيسه‏اى پر از نان همراه آن حضرت بود و از سنگينى آن را به زحمت‏حمل مى‏كرد. عرض كردم: اجازه دهيد آن را من بياورم؟ فرمود: من از تو شايسته ترم، ولى با من بيا. به ظله بنى ساعده رسيديم. گروهى را ديدم كه در خواب بودند. آن حضرت يك يا دو قرص نان را در زير سر آنان مى‏گذاشت. توزيع نان به آخرين نفر كه تمام شد، بازگشتيم. عرض كردم: فدايت‏شوم! آيا اين‏ها شيعه هستند. فرمود: اگر شيعه بودند حتى در نمك طعام نيز با آنان مواسات و از خود گذشتگى مى‏كردم.» (19)
ه) توجه به غذا: يك جوان مسلمان همچنان كه به سلامت روح خود مى‏انديشد، در پرورش جسم نيز كوشا است او فردى ضعيف البنيه، كسل و منزوى نيست‏بلكه به بهداشت غذاى خويش در كنار بهداشت روانش توجه دارد. از راه تغذيه صحيح و ورزش جسم خود را تقويت مى‏كند و از راه‏هاى مختلف نشاط خويش را به دست مى‏آورد، اما در عين حال به حلال و حرام بودن غذايى كه مى‏خورد توجه كامل دارد و آثار مخرب غذاى حرام و غير مشروع را در وجودش در نظر دارد. امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: «شيعتنا لا ياكلون الجرى…و لايشربون مسكرا; (20) شيعيان ما مارماهى نمى‏خورند … و شراب و مسكرات نمى‏نوشند.»
و) نيك رفتارى با اهل معصيت: در اصلاح رفتار غلط و ناپسند ديگران و كسانى كه به نوعى مرتكب گناه مى‏شوند، بايد شيوه‏اى كارآمد در پيش گرفت و ترس و ياس آنان را در پيوستن به رديف خوبان از ميان برداشت و با نيك رفتارى و اميد دادن، روحيه شكست‏خورده آنان را تقويت نموده و بازسازى كرد.
امام صادق عليه السلام فرمود: «لا تقل فى المذنبين من اهل دعوتكم الا خيرا، واستكينوا الى الله فى توفيقهم; (21) در مورد همكيشان گنه كار خود جز خوبى و نيكى چيزى نگو و از خداوند توفيق هدايت آنان را بخواهيد.»
ز) در انديشه شغل حلال: عبدالاعلى بن اعين در يك روز تابستانى بسيار گرم در يكى از كوچه‏هاى مدينه امام صادق عليه السلام را ملاقات كرده و به آن بزرگوار عرضه داشت: «فدايت‏شوم! با اين مقام و منزلت و رتبه‏اى كه نزد خداوند داريد و خويشاوندى كه با پيامبر براى شماست، باز هم براى دنياى خويش تلاش مى‏كنيد و در چنين روز گرمى خود را در فشار و سختى قرار مى‏دهيد؟! امام در پاسخ فرمود: اى عبدالاعلى! جهت‏يافتن روزى و درآمد حلال بيرون آمده‏ام تا از افرادى همانند تو بى نياز شوم.» (22)
ح) برنامه ريزى صحيح در زندگى: امام صادق عليه السلام مى‏فرمود: «فان الله يعلم انى واجد ان اطعمهم الحنطة على وجهها و لكنى احب ان يرانى الله قد احسنت تقدير المعيشة; (23) خدا مى‏داند كه مى‏توانم به بهترين صورت نان گندم خانواده‏ام را تهيه كنم، اما دوست دارم خداوند مرا در حال برنامه ريزى صحيح زندگى ببيند.»
پي نوشت :

1) التهذيب، ج 8، ص 111.
2) الكافى، ج 8، ص 93.
3) بحار الانوار، ج 10، ص 295.
4) معجم رجال الحديث، ج 19، ص 325.
5) بحارالانوار، ج 75، ص 237.
6) منية المريد، ص 375; اصول كافى ج 1، ص 25.
7) بحار الانوار، ج 1، ص 214.
8) وسائل الشيعه، ج 12، ص 208.
9) و در حديث ديگرى آن حضرت طمع نورزيدن و پرخاش نكردن را از نشانه‏هاى يك شيعه كامل شمردند: شيعتنا لا يهرون هرير الكلب و لايطمعون طمع الغراب (مستدرك، ج 12، ص 69.)
10) امالى طوسى، ص 303.
11) تحف العقول، ص 301.
12) بحارالانوار، ج 75، ص 237.
13) همان، ج 100، ص 219.
14) روضة الواعظين، ج 2، ص 374.
15) من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 208.
16) تحف العقول، ص 302.
17) همان، 301.
18) همان، ص 302.
19) تفيسر عياشى، ج 2، ص 107. با استفاده از عبارات شهيد مطهرى.
20) تحف العقول، ص 303.
21) همان.
22) الكافى، ج 5، ص 74.
23) همان، ص 166، و اعيان الشيعه، ج 1، ص 59.

نويسنده: عبد الكريم پاك‏نيا
دسته‌ها: مقالهنگاه

حمید حاجی اسمعیلی اردکانی

من معلم و اندکی طلبه ام .....

0 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

Avatar placeholder

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *