ما و پژوهش
حمید حاجی اسمعیلی اردکانی
به جای مقدمه
در اين مختصر کوشش شده تا به اوضاع حاکم بر پژوهش و محافل علمي و پژوهشي جامعه ما – که منبع اصلی و الگوی پژوهشند – با نگاهي نقادانه بنگريم و برخي از عوامل ساختاري آن را شناسايي و ارزيابي کنيم. در اين اثر با طرح مسئله، ايجاد پرسشها و زمينههاي مولد اوضاع و مشکلات موجود در محافل علمي و پژوهشي کشورمان، ارائه هر گونه راه حلي را به آثار و مقالات علمي و پژوهشي موکول ميکنيم که انشاء الله با موافقت دوستان بساطین در شماره هاي آتي خواهند آمد. چرا که اميدواريم پژوهش در اين زمينه، در همين نقطه متوقف نشود و گشايشي براي بهره بردن از آراء، نقطه نظرات و نقدهاي پژوهشگران ما در شمارههاي آتي ایجاد شود. زیرا پژوهش ميتواند يکي از مهمترين دستاوردهاي هر شناخت علمي باشد، به شرط اين که چارچوب وفرايندي که لازمه يک تحقيق علمي است تا به استنتاج منتهي شود، در آن رعايت شده باشد. پژوهشهاي علمي به هر شناختي اين امکان را ميدهند که به شکلي منظم موضوعهاي مورد نظر را دنبال کرده، علتها، معلولها يا کارکردها، دستاوردها و ساختهاي پديدههاي مورد بررسي را سنجيده و با تحليلي بر روي آنها به نتايجي مشخص رسيده باشند. جهت دهی شناخت در پژوهش متجلي ميشود و آن را از کاري سليقهاي به کاري داراي فرآيندي با اعتبار علمي بدل ميسازد .از اين رو ضروري است تا وضع پژوهش در جامعه علمي کشور ما در مورد معيارهايي که ملاک شکلگيري و گزينش آنها هستند بررسي شده و در خصوص ارتباط آن با دانشاندوزي و کسب شناخت، استنتاجهايي ارائه شود.
بيشک نبايد دستاوردهاي موجود در هر جامعهاي را به مثابه اصلي بديهي و نتايجي که به شکلي خودکار عايد ميشوند، پنداشت. چرا که از يک طرف، نگاه به تاريخ ما را از چنين استنتاجي نهي ميکند و از طرفديگر، آينده به ما پند ميدهد که مبادا پس از برباد رفتن موجوديها، بر اهميت آنها چشم گشود.
در جامعه ما کم و بیش اهميت دادن به پژوهش، چه در سطح عامه و چه در سطح مسئولين، به عنوان يک ارزش مطرح است. اين دستاورد آسان به چنگ نيامده است چرا که زماني که از آن به عنوان موضوعي ناشناخته ياد ميشداما اکنون به عنوان هدفي دستيافتني و ممکن و ارزشي که در اولويت قرار دارد شناخته ميشود .
نفس چنين ارزشي، نفس شناخت را مقدور ميسازد، ولو اينکه از نظر کمي و کيفي به سبب موانع موجود در تنگنا قرار گيرد .به تحقيق که در هر دورهاي شناخت خلاق با رقبايي مواجه بوده است که همپاي آن نبودهاند، ولي آنچه درمقايسه با اين رقباي زودگذر و فصلي باقي مانده است، شناخت خلاقانه اي است که همچنان زنده است . با نگاه به جمهوريت افلاطون، فصوص الحکم فارابی ، سنجش خرد ناب کانت، اخلاق اسپينوزا، پديدارشناسي روح هگل و …ميتوان اين واقعيت را دريافت. پژوهشهاي خلاقانه نيز ميتوانند يکي از اقسام شناخت خلاقانه باشند کهچه بسا تاثير خود را بر جامعه در افق بلندتري نمايان سازند. بايد توجه کرد که پژوهش با وجود مشروعيت يافتن در جامعه ما با موانعي جدي روبرو است که ضروري است ابتدا شناخته شده و سپس برطرف گردند.
مفهوم شناسی :
فرآيند پژوهيدن
پيش از آن که به موانع پژوهش در کشور ما بپردازيم ضروري است از محتواي فرآيندي آگاه شويم که درمحافل معتبر علمي جهان به پژوهيدن موسوم است .در پژوهشهاي علمي کشورهاي پيشرفته، صورتي متداول است که حاصل فرآيند پويايي است که از آغاز پژوهش تا استخراج نتيجهگيري طي ميشود. مقدمه، جمعآوري اطلاعات، ارائه فرضيات، جمعآوري دادههاي آماري، تجزيه و تحليل و مقايسه فرضيات با آنها و نتيجهگيري از جمله عناوين کلي آن است. ولي اين سرفصلها تنها عناويني صوري نيستند، بلکه مجموعهاي از حوزهها هستند که پرسشها و مسائل هر بخش، محقق را ناگزير ميسازند تا بهحوزه ديگر رجوع کند. هنگامي که نابساماني در قالب تناقضي يا تضادي در مشاهدات و نظريات يا پرسشهايي در ذهن نقش ميبندد، محقق در جهت پاسخگويي به آنها نياز به کسب اطلاعاتي دارد که طبعاً او را به بخش مطالعه و جمعآوري اطلاعات ميکشاند . محقق در اين بخش با نظرياتي مواجه ميشود که پيش از اين در خصوص موضوع تحقيق مطرح شده است، بنابراين بخش چارچوب نظري تحقيق شکل ميگيرد . (1)
براي آن که نظريات کلي بخش چارچوب نظري به تشريح واقعيت بپردازد، لازم است تا گزارههايي جزييتر در قالب فرضيات ساخته شوند. براي صحت يا سقم فرضياتي که حدس زده شدهاند، ضروري خواهد بود تا اطلاعاتي کمي و کيفي در خصوص جامعه آماري کسب شود، از اين رو بخش جمعآوري اطلاعات آماري يا توصيفات کيفي براي مقايسه آن با فرضيات پيش ميآيند. پس از مقايسه ضروري است تا تحليلي از نتايج استخراج شود که ميتواند کيفي يا کمي باشند که در مورد اخير ضريب همبستگي فرضياتي که تاييد يا ابطال شدهاند، استنباط و تحليل ميشود و بخش تجزيه و تحليلهاي آماري را ميسازند. آن گاه نتايج آنها در انتهاي پژوهش عرضه خواهند شد. درحقيقت، در هر بخشي از پژوهش، مسائل و پرسشهايي پيش ميآيد که در جهت برطرف کردن آنها ضرورت سوق يافتن تحقيق به بخشي بعد را ايجاب ميکند. (2)
بررسی روند پژوهشی ما
الف : صورت يا محتوي
در کشورما عدهاي با مطالعه و تحصيل در دانشگاهها و پژوهشگاههاي خارج از کشور مشاهده کردند که کشورهاي پيشرفته در تحقيقات علمي خود از شکل و صورتي استفاده ميکنند. بنابراين به اين نتيجه رسيدند که اگر دقيقاٌ مشابه آن صورتها و الگوها را در پژوهشهاي کشورمان رعايت کنند، به پژوهشهاييعلمي دست مييايند. به بيان ديگر، برخي از دانش اندوختگان کشورمان، بر اين تصورند که اگر مطالبي با ويژگيهاي صوري آنها تحت عنوان پژوهش علمي ارائه دهيم، به همان دستاوردهايي در گستره علم خواهيم رسيد که جوامع پيشرفته رسيدهاند. غافل از اين که صورت يک پژوهش علمي نيست که به آن اعتباري علمي ميبخشد، بلکه آن فرآيند پويايي که ذهن محقق را از گسترهاي به گستره ديگر سوق داده تادر جهت يافتن پاسخهايي براي پرسشهايي استخراج شده، به تبيين دست يازد، روح يک پژوهش علمي را ميسازد و به صرف رعايت جنبههاي صوري يک تحقيق، نميتوان به محتواي يک پژوهش علمي رسيد. (3)
اين درست مانند آن است که ماکتي به مانند ماشینی پیشرفته ساخته شود، و سازنده آن متوقع باشد ماکت کارايي ماشین واقعي را داشته باشد. بايد اذعان کرد که هر پژوهش علمي ميبايست از چارچوب و شکلي با معيارهايي علمي برخوردار باشد، ولي شکل هرگز براي پديد آوردن محتواي يک پژوهش علمي کافي نيست .در حالي که در الگوي متداول پژوهشهاي معتبر جامعه علمي ما، تعدادي جعبه با عناوين مقدمه، فرضيات، تجزيه و تحليل و غيره در نظر گرفته ميشود که بايد پر شوند و سپس به هم چسب زده شوند !
حال اگر اين جعبهها چندان به هم مرتبط نبودند مهم نيست و به پژوهشگر مربوط ميشود، آنچه مهم است صورت يک پژوهش علمي است که رعايت شده باشد! اين پديده هنگامي به معضلي جدي تر بدل شده است که دانشجويان دريافتند اساتيدشان پايان نامههاي آنان را نميخوانند و از اين روي بخشهاي مهمي چون دادههاي آماري و نمودارهاي استخراجي آن را برحسب زيبايي اشکال نمودارهاي ترسيمي برميگزينند!؟ متاسفانه در حال حاضر، مقدار زیادی از بودجههايي که در کشور به کار پژوهش اختصاص مييابد، به اين نوع از پژوهشها منتهي ميشود.
ب : تحليل يا توصيف
چنان که گذشت يکي از بخشهاي کليدي پژوهش، تجزيه و تحليلي است که در انتهاي پژوهش و پيش از نتيجهگيري استخراج ميشود. در اين قسمت کليه متغيرها و عوامل مورد ارزيابي قرار گرفته در ارتباط با يکديگر سنجيده شده و تغيير در هر يک از آنها، دامنه تغييرات در ساير متغيرها و عوامل را محک ميزند .در حالي که در اکثر پژوهشهاي کشور ما تجزيه و تحليل با توصيف اشتباه گرفته ميشود .در بخشي از پژوهش سرفصلي با عنوان تجزيه و تحليل گنجانده ميشود، ولي هنگامي که به مطالعه آن ميپردازيد، درمييابيد که تنها توصيفي از داده هاست. گاه اين توصيف آن قدر سطحي است که به همانگويي تقليل مييابد. عمدتاٌ در رسالههاي دوران فوق ليسانس و دکترا اين پژوهشها با مشکلات کمتري نيز روبرو ميشوند، چرا که مطلب خاصي را بررسي نکردهاند تا صحت و سقمشان محک زده شود، بلکه تنها همان چيزي را که مفروض گرفتهاند با واژه هايي مشابه دوباره گويي کردهاند!
ج: گزينش برحسب طراح به جاي طرح
اکنون بسياري از پژوهشهايي که در مراکز معتبر علمي در کشور مطرح ميشوند، بسته به اين که طراح در گذشته يا حال از چه سمتي برخوردار بوده و هست، موردپسند قرار ميگيرند يا رد ميشوند. به بيان ديگر، اين طرح نيست که مورد قضاوت هيئت علمي قرار ميگيرد، بلکه طراح است که سنجيده ميشود. نمونه بارز آن را در گزينش کتاب برتر سال ميتوان ديد که گاه کتابي که حتي ويرايش نشده بود، به عنوان کتاب سال معرفي ميشد. به نظر ميرسد که بسياري از مطالب حول و حوش موضوع پژوهش بيش از متن آن مدنظر قرار ميگيرد .از اين رو، محتواي اثر مورد کنکاش قرار نميگيرد تا مشخص شود که آيا عرضه کننده شناختي نوين هست يا خير.
د : پرداختن به حاشيه
در کشور ما شمار قابل ملاحظهاي از تحقيقهايي توليد ميشوند که ملاک سنجش آنها، نه فرآيند علمي طي شده در پژوهش است و نه تطابق نظريات با مشاهدات و آزمونها، بلکه ميزان، مواردي است که درحاشيه آن گنجانيده شده است .ابيات شاعران يا ضربالمثلها و روايات گذشتگان، مواردي است که درحاشيه يک پژوهش ميتواند مطرح باشد، ولي اکنون در کشور ما آن چنان در مرکز اولويت قرار گرفتهاند که در بسياري از دفاعيات پاياننامهها شنيده ميشود که يکي از موارد نقص برخي پژوهشها، عدم بهرمندي از ابيات يا روايات است. مطالبي که به صرف خود ميتواند ملاک هر چيزي باشد، مگر پژوهش علمي. پژوهشها چون در اين راستا قرار ميگيرند، هزينه شان صرف ميشود، ولي دستاوردي عايد نميشود وگاه نتايجي بدتر از هنگامي پديد ميآيد که اصلاٌ تحقيقي صورت نگرفته باشد.
ه : پرداختن به انگيزه به جاي محتوي
برخي از پژوهشهايي که بيشتر در سطح ادارات، همايشها و کنفرانسها در کشور ما ارائه ميشوند، آثاري هستند که ملاک برگزيدن آنها محتواي آنها نبوده است، بلکه انگيزه محقق، عامل اصلي به شمار ميرفته است .آثاري که با جريانهاي فکري جامعه و واژههايي به روز آن تطابق کند، نياز به طي فرايند علمي ندارند، بلکه کافي است با شکلي صوري به مطالب مورد پسند داوران پرداخته باشد .در حالي که در نهادها و سمينارهايي که جوايز و برگزيدگانشان از اعتباري جهاني برخوردارند، به فرآيندي ميپردازند که محقق در جهت اثبات يا ابطال مطالب عرضه شده بدان پرداخته است و این که تا چه حد توانسته به تطابقي بين بخشهاي نظري با مشاهدات و آزمونها دست يازد، جداي از آنها انگيزه آن چه بوده است.
پژوهش با چنين وضعيتي در کشور نه تنها سرمنشاء تحول و توسعه نميشود، بلکه خود به سان معضلي مضاعف مقدار قابل ملاحظهاي از بودجه کشور را به خود جذب کرده بدون آن که دستاوردي موردنظر را تامين کند.
ما و پژوهش گاه ها
الف : دانشگاهها و مراکز آموزش عالي و پژوهش
در سدههاي گذشته، جوامع پيشرفته با تشکيل مراکزي در قالب دانشگاهها گامهايي بلند و موفق در توليد شناخت خلاق و اشاعه و گسترش و استفاده آن توسط دانش پژوهشان برداشتهاند. يکي از عوامل مهم در تحول، توسعه و اعتلاي جايگاه علم در آن جوامع، مراکز دانشگاهي و آموزش عالي شناخته شدهاند. در کشور ما نيز به تقليد از تجارب پيشرفته، مراکزي با همان ويژگيها تاسيس شدند، به اميد آن که همان دستاوردها عايد شود. بنابراين ضروري خواهد تا بررسياي بر عملکرد دانشگاههاي کشورمان داشته باشيم.
تمايل روز افزون به تحصيل در دانشگاهها
اکنون ديگر رفتن به دانشگاه و کسب تحصيل در آن به اصليترين هدف هر جوان در کشور ما تبديل شدهاست. حال کمتر کسي است که، حتي اگر درصدد تحصيل تا مدارج عاليتر علمي نباشد و کار در بازار را بپسندد، باز ضرورت رفتن به دانشگاه را در خود احساس نکند.
در ابتداي آشنايي جامعه ما با پديده نوظهور دانشگاه، ورود و تحصيل در دانشگاهها نوعي غربزدگي به شمار ميرفت و برخي از خانوادهها، فرزندان خود، به خصوص دختران خويش را از رفتن به آن منع ميکردند. در حالي که اکنون، نه تنها ورود و تحصيل در دانشگاه از صورت نوعي ناهنجاري خارج شده است، بلکه به شکل هدفي مهم مطرح شده است. اين ميل ورود به دانشگاه جداي از انتقادات و ايراداتي که بر آن وارد است، همچون مدرکگرايي، فشار رواني شديد به جوانان، تک خطي شدن اهداف براي جوانان، بالا رفتن سطح انتظاار افراد بدون افزايش سطح زندگي و نظاير آن، از فوايدي نيز برخوردار است.
دستاوردهايي که در صورت توجه به محتوي آن ميتوان انتظار داشت که در حين تحصيل به بار بنشيند .محيط دانشگاهها امکان عرضه و شنيدن ديدگاههاي جديدي را براي دانشجو فراهم ميآورد که پيش از آن برايش ناشناخته بود. ميزاني از اين آموختهها به دروس مشخص دانشگاهي برميگردد و مقدار قابل ملاحظهاي ديگر به مواردي مربوطميشود که به آنچه در تعامل با ساير دانشجويان، محيط دانشجويي و چند صدايي، آموختههاي کتابخانه و حتي زندگي در خوابگاه، کسب کرده مرتبط است. کارکردهايي که در صورت توجه به محتواي تدريس وآزمون، انتظار افزايششان دور از دسترس نيست.
نحوه آموزش در دانشگاهها
دانشگاههاي ما به مانند دانشگاههاي خارج تاسيس شدهاند. با ساختمانها، مقررات، اساتيد، دانشجويان و روابط استاد ـ دانشجويي و بستر آزموني تقريباٌ به مانند جوامع پيشرفته، اما به چه جهت دستاوردهاي دانشگاههاي جوامع فوق را نداشتهاند و چرا به جاي توليد انديشه و خلق شناخت به ترجمه و تکرار طوطي وار آن تقليل يافتهاند؟ پس از گذشت دهها سال از تاسيس مراکز ما در گستره علوم انساني، يک نظريه پرداز بنيادي و مقبول نداشتهايم. در سطح علوم پايه نيز تنها يک نظريه بنيادي مطرح شده که توسط پروفسور حسابي ارائه شده است که ايشان نيز در نظام آموزشي و دانشگاههاي ما تحصيل نکردند .اين بدان معني است که نظام دانشگاهي ما ماکتي است مشابه نمونه غربي خود و کارآيي و بهرهوري آن با موانعي جدي روبروست که تا بر طرف نشود ميتوان انتظار داشت وضع بدين منوال ادامه داشته باشد.
بينش اساتيد و باور آنها در خصوص دانشجويان ميبايست به درستي و دقت مورد سنجش و نقد قرار گيرد. در دانشگاههاي ما مطالبي عرضه ميشود که توسط دانشجويان جمعآوري شده و براي امتحان بهحافظه سپرده ميشود. آنگاه اساتيد از مطالب به خاطر سپرده شده آزموني فراهم ميآورند و نمراتي را به دانشجويان ميدهند تا ملاک کارايي آنها باشد.
آيا ميزان به خاطر سپردن، ملاک کارايي دانشجويان است؟ اگر ما نياز به ضبط مطالب داشتيم، بهتر نبود از ابتدا تعدادي ضبط صوت تهيه کرده و مطالب را به دقت در آنها حفظ ميکرديم يا اکنون که علوم رايانهاي پا به عرصه گذارده در قالب آنها اندوختههايي را ذخيره ميکرديم؟
اما آن زمان که بينش خود را تغيير دهيم تا به جاي به حافظه سپاري مطالب، در جهت توليد انديشه و شناخت در دانشگاهها گام برداريم، آنگاه ميتوانيم انتظار داشته باشيم که کارايي دانشگاههاي ما به حد دانشگاههاي پيشرفته جهان ارتقاء يابد. ما ميبايست به هيچوجه مطالب عرضه شده را از دانشجويان نطلبيم، بلکه بايد ببينيم با اندوختههايي که در اختيارشان قرار دادهايم، چه ميزان توليد فکر کرده و چه ديدگاهها و نتايج و حتي پرسشها و طرح مسائل جديدي را ارائه ميکنند، در اين مسير است که امکان طرح و ارائه و گسترش شناختي نوين و دانشي پويا در دانشگاههاي ما فراهم ميآيد.
ب : همايشها و کنفرانسهاي علمي
پس از شکلگيري و طرح پژوهشها، يکي از راههايي که براي اشاعه، تبادل نظر و نقد و تحليل آنها وجود دارد، ارائه آنها در همايشها و کنفرانسهاي علمي است. عمدتاٌ مقالاتي که در اين گونه نشستها عرضه ميشوند، حاصل پژوهشهاي مختلف است. زمانی برای طرح نظريات جديد زماني در کشور ما کمتر همايش علمي برگزار ميشد و همان اندک آثار خلاقانه نيز فرصت ارائه نمييافت و چه بسا گوشه صندوقخانهها و اتاقها، خاک خورده و به مرور فراموش ميشد.
اکنون با همايشها و کنفرانسهاي علمي متعددي که برگزار ميشود، اگر پژوهشگراني به سبب ملاکهايي که در بسياري از نشريات علمي ـ پژوهشي کشور ما نهادينه شده است، امکان طرح تحقيقات و نظرياتشان را نداشته باشند، ازاین امکاند برخوردارند که آن را در همايشها و کنفرانسهاي علمي ارائه کرده و به جامعه بشناسانند. چرا که در همايشها و کنفرانسهاي علمي، برخلاف نشريات علمي، مبالغ کلاني بابت چاپ آثار پرداخت نميشود و از اين روي ملاکهاي غيرعلمي در ارزيابيهاي آن کمتر دخيلاند .اين حداقل دستاورد ارزندهاي است که برپايي همايشها و کنفرانسهاي علمي براي جامعه علمي کشور ما به ارمغان آورده است.
نمايشي به نام همايش علمي
کشور ما پيش از اين (در زمان برنامه دوم توسعه )، از نظر تعداد برگزاري همايشها و کنفرانسهاي علمي در مکان دوم جهان، پس از ايالات متحده قرار داشت و اکنون نيز در کنار کشورهايي قرار دارد که به توليد دانش درجهان اشتهار دارند، ولي خود از توانايي توليد دانش کم بهره است! به چه جهت از همايشها و کنفرانسهاي علمي ما، نتايجي که در ساير جوامع عايد شده است، به دست نميآيد؟ بخشي از آن به محتواي پژوهشها برميگردد که ذکرش رفت. بخشي ديگر به بيمارياي مربوط ميشودکه بايد از آن به عنوان نمایش بازی همایش یاد کرد. در سمينارها و کنفرانسهاي ما، عدهاي در پايينمينشينند و گهگاه دست ميزنند. عدهاي ديگر در بالا مطالبي از بر شده را ميخوانند و بعد جايزه يا لوحتقدير دريافت ميکنند و شيريني و تنقلات توزيع ميشود. سپس هر کس به دنبال کار روزمره خود ميرود! پنداري همايش، نمايشي بود که بازيگران آن در قالب محقق و تماشاگر بايد در صحنهاي به نام همايش ايفاي نقش کرده و سپس به دنبال کار خود بروند.
اين صورت يک همايش است که به صرف خود نتايج يک همايش علمي را ندارد و هنگامي از يک نمايش تجاوز ميکند که در آن تبادل نظر علمي بين محققان و نظريهپردازان صورت گيرد، آنها به نقد و تحليل بپردازند و در همايش با يکديگر آشنا شده و در قالب کميتههاي تخصصي يا بشکلي داوطلبانه با يکديگر در مورد فصول مشترک ايدهها و شناختهايشان کار کنند.
ج : ادارات، سازمانها و نهادهاي تخصصي
نهادها، ادارات و سازمانها، به ميزاني که از دستاوردهاي علمي و پژوهشهاي همسو با برنامههاي خود بهره ميبرند، از يک طرف موجبات تحول و توسعه خود را تامين کرده و متعاقب آن موجب اعمال شناختهاي نوين در قالب برنامههاي جديد در کل جامعه ميشوند و از طرف ديگر، در داخل سازمان امکان شکلگيري و رشد کانونهايي را براي دانشاندوزي و پژوهشورزي فراهم ميآورند. از اين رو ضروري است تا عوامل تهييج کننده و مانع شونده اين روند شناخته و بررسي شوند. استفاده از پژوهشهاي علمي اکنون در تمامي سازمانها و ادارات کشور ما، ارائه پژوهشهاي علمي و اختصاص بودجه به آن، به ضرورتي بدل شده است. پديدهاي که تا چندي پيش تا حدي ناشناخته و امري فرعي به شمار ميرفت و این امر نیکویی است شناخت موانع موجود در راه علمي شدن پژوهشها و استخراج شناخت و نظرياتي خلاق از آنها، راهياست دراز که آغاز آن با در نظر گرفتن پژوهش به عنوان يک ضرورت تحقق مييابد. امري که شروع شده و ادامه آن به شناخت وضع موجود پژوهش و بر طرف کردن موانع آن و ممانعت از به بيراهه رفتنش بستگي خواهد داشت.
بیم ها و امیدها در پژوهش های ما
الف : استفاده از ابزار و تکنولوژي جديد
يکي از مواردي که در سالهاي اخير به شکل قابل ملاحظهاي در سازمانها و ادارات ما متداول شده است، استفاده چشمگير از ابزارها و وسائل جديد علمي و پژوهش است و با وجود اين که هنوز از آنها استفاده بهينه به عمل نميآيد و طبيعي نيز هست; چرا که آن پديدهاي است که در اولين تجارب از هر نوآوري روي ميدهد، بايد به طور کلي آن را به فال نيک گرفت. اين قضيه هنگامي از کارايي سريعتر و با کيفيتتر دستگاههاي نو، فراتر ميرود که در نظر بگيريم در برخي از موارد ساختارهاي جديد و فرايندهاي نوين تنها با طرحهاي جديد شکل نميگيرند، بلکه با ضرورتهاي جديد پديد ميآيند و در برخي از موارد اين ضرورتهاي جديد، به وسيله شبکهاي از ابزارهاي جديد به وجود ميآيند که فرآيند کاري نويني را در چارچوب خود طلب ميکنند. بنابراين افزارهاي نوين بيش از افزايش بهرهوري در تغيير ضروري نظام و ساختار کاري دخيلاند و ضرورت طرحها و تغييراتي در پيرامون آن را تعريف و اعمال ميکنند.(4)
ب : حمايت از پژوهشگر
از آنجايي که استفاده از پژوهش به عنوان يک ضرورت در نهادهاي تخصصي به تازگي جا افتاده است، بينش حمايت از پژوهشگر با رشد و سرعت خوبي تحقق يافته است، اگر چه هنوز بيش از آن که چنين حمايتي، محتوايي شود، هنوز استعمالي غيرتخصصي دارد. به طوري که، تشويق لفظي، پرداختن هزينهها و دادن جوايز، به عنوان حمايت به حساب ميآيد که در حقيقت، تعريفي غيرتخصصي از اصل حمايت از پژوهشگر به حساب ميآيد، و هنگامي به تعريفي تخصصي بدل خواهد شد که بدانیم اگر پژوهش محقق زمين گذاشته نشده و در گوشه فايلها خاک نخورد، اگر مورد تحليل و نقد قرار گيرد، اگر در برنامههاريزيهايي ولو کوچک دخيل شمرده شود، اگر گزينش تحقيقات با ملاکهاي علمي صورتگيرد و خلاصه اگر منابع مادي و معنوي آن به باندها تخصيص داده نشود، بلکه در اختيار محققان قرار گيرد، از پژوهش و پژوهشگران حمايت فراصوري و تخصصي به عمل آوردهايم.
ج: پژوهشهاي توجيهگر
در سالهاي اخير، نهادها و سازمانهاي کشور جملگي بخشي از بودجه خود را به تحقيقات اختصاصدادهاند. اين امر هنگامي با ارزش است که پژوهشهاي علمي، ابتدا وضع موجود را شناخته و سپس با استناد به آنها، برنامهريزيهاي سازماني تنظيم شوند .اين امر در اکثر مراکز اداري، نهادها و سازمانها بهامري متداول تبديل شده است، ولي با نگاهي به کيفيت پژوهشها و چگونگي تصويب يک پژوهش واختصاص بودجه به آن در ادارات مختلف ميتوان دريافت چرا از کارايي لازم برخوردار نبوده است. اکنون شوراهاي علمي ـ پژوهشي ادارات که در خصوص طرحها و پژوهشها تصميم ميگيرند و يا از پاياننامههاي مقطع کارشناسی ارشد و دکتري حمايت ميکنند، تنها در صورتي نظر موافق خواهند داد که تلويحاٌ قول داده شود که نتايج پژوهش در تاييد دستاوردهاي گذشته سازمان و موثر و مفيد بودن آن بوده و توجيهگر عملکرد مديران سابق و کنوني باشد. به بيان ديگر، پژوهش که بايد در جهت شناخت وضع موجود و احياناٌ پيشبيني وضع آتي شکل گيرد، تنها براي توجيه وضع گذشته و حال به کار برده ميشود !اين به مفهوم آن است که ما در باورهاي خود، پديدههاي اجتماعي و فرهنگي را همچون پديدههاي مکانيکي و فيزيکي جدي نگرفتهايم و تصور ميکنيم که اگر چشمان خويش را به روي آنها بسته و آنها را توجيه کنيم، آنها تحقق نيز نخواهند يافت!! چنين باوري در بسياري از نهادها و سازمانها که بشکلي در عملکرد سازمان متجلي است، مشخصاٌ بر پژوهشها و شناخت واقعي مبتني بر آن تاثير گذاشته و آنها را از سطح يک علم، به سطح مجموعهاي از گزارههاي توجيهي و تعارفي تقليل داده است.
د : عدم تاثير پژوهشها در برنامهريزي
پژوهشهايي که در سازمانها و ادارات انجام ميشوند، به صرف طرح، هيچ تحولي را پديد نميآورند .آنها هنگامي موثر خواهند بود که در برنامهريزهاي سازمانها از آنها استفاده شود. در حالي که در سازمانها و ادارت کشور ما از پژوهشهاي انجام شده بهره گرفته نميشود .اولين دليل آن به همان جهتي است که ذکرش در بخش پژوهش رفت. يعني عدم سنجش و شناخت شرايط موجود و واقعي به وسيله پژوهشها، که طبعاٌ نميتوانند از آنها در برنامهريزيها استفاده کنند، و ديگر آن که پژوهشهاي سازمانها و نهادها صرفاً در داخل فايلها قرار ميگيرد و در بايگانيها و بازرسيها به عنوان يک طرح صوري ارائه ميشوند، بدون اين که برنامه و متعاقب آن، کنترلي وجود داشته باشد تاتعيين کنند که از پژوهشهاي انجام شده و هزينههاي صرف شده براي آنها تا چه ميزان در برنامهها استفاده شده و چه مقدار کارايي و بهرهوري داشتهاند. تا هنگامي که به پژوهش با اين ديدگاه نگريسته شود که تحقق آنها کفايت ميکند، تاثير و کارکردي بر برنامههاي سازمانها و نهادهاي تخصصي نخواهند گذاشت.
ه : شوراهاي علمي ـ پژوهشي
ما از يک طرف با نگاه به سازمانها و ادارات کشورهاي پيشرفته ملاحظه کرديم که آنها براي تصميمگيري، شورا تشکيل ميدهند و از طرف ديگر، با رجوع به منابع ديني خود نيز يافتيم که به مشورت و شورا توصيه شده است .از اين روي، بدون آن که به دقت علت کارکرد و افزايش کارايي آن را دريافته باشيم، عيناً تقليدي از آن را در کشور خود پياده کرديم .در شوراها به جاي فرد، افراد تصميم ميگيرند. در حقيقت شوراها بدين سبب مفيد واقع ميشوند که در آنها برآيندي از ايدهها، نظرات و تجارب به دست ميآيد که امکان افزايش ميزان کارايي و بهرهمندي آن بيش از هنگامي است که يک نفر تصميم ميگيرد .ولي در چه صورتي؟ در صورتي که جمع ايده دهنده و تصميم گيرنده در حيطه تخصص خود اعمال نظر کنند. هنگامي که شخصي از تخصص الکترونيک برخوردار است، اگر عدهاي با تخصص کشاورزي، علوم سياسي و غيره به آن افزوده شوند و در مورد موضوعي تخصصي که به گستره الکترونيک مربوط ميشود، تصميم بگيرند، نه تنها نظر چنين شورايي از کارايي معتبري برخوردار نخواهد بود، بلکه نظر افراد غيرمتخصص در زمينه الکترونيک، نظر متخصص آن را نيز خراب خواهد کرد. در يک جامعه قبيلهاي و روستايي، نيازها، تعاملات و تمايزات کمتر تخصصي و از هم تفکيک شده است .از اين رو افرادي با مشاغل و اطلاعاتي در مورد مسائل عمومي ميتوانند تصميم بگيرند و معمولاً نظر جمع آنها از نظر يک فرد بهتر خواهد بود .در حالي که، در يک جامعه شهري و نهادهاي وابسته آن، نيازها، تعاملات و طرحها کاملاً تفکيک شده و تخصصياند، و افراد با نظريات گوناگون نميتوانند در يک مورد تخصصي اظهارنظر کنند، و حاصل چنان شورايي از نظر فردي نيز ناکارآمدتر و غيرتخصصيتر خواهد بود مگر آن که کميتههايي تخصصي که اعضاي آن جملگي متخصص و مجرب در زمينه خود هستند، در چنان شوراهايي تصميم بگيرند.
اکنون در کشور ما در هر سازماني براي طرح، تصويب و تصميمگيري در مورد پژوهشهاي علمي، شوراهايي علمي ـ پژوهشي تشکيل شده است که در خصوصشان اعمال نظر ميکند .افراد آن از تخصصهاي مختلف انتخاب ميشوند و هر يک از حق راي برخوردارند. نتيجه آن که، فرضاٌ وقتي طرحي درخصوص موسيقي به شورا ميرسد، فرد متخصص در خصوص آن فقط يک نفر با يک راي است و ساير افراد با تخصصهاي ديگر اظهار نظرهاي کاملاً تخصصي در مورد آن کرده و در تصميمگيري راي خاصخود را ميدهند. با چنين وضعيتي ما دقيقاً در جهت عکس اهداف شوراها گام برداشتهايم، يعني نظر همان يک نفر متخصص را نيز با آراي سليقهاي و غيرتخصصي ساير اعضا شورا خراب ميکنيم. به همينسبب است که وقتي محققي به برخي از پژوهشهاي اين سازمانها با بودجههاي کلان نگاه ميکند، دچار بهت ميشود که چطور چنان مرکزي با متخصصين و اساتيد مجرب، از ابتداييترين شناخت در خصوصحوزهاي که در مورد آن پژوهش کرده است، غافل مانده و به کليگويي، توصيفي بسنده کرده است. زيرا اکثر اعضاي شورا در خصوص آن چه در موردش تصميم ميگيرند، از آگاهي تخصصي (5) برخوردار نيستند .طبعاٌ پژوهش و شناختي نيز که دستاورد آن باشد از خلاقيت برخوردار نخواهد بود.
و :ملاک نسبيت در ارزيابيهاي علمي
در راه عبور از معبر شناخت، نقد و تحليل است که يک اثر ميتواند هر چه بيشتر به سوي کمال پيش رود. نقد فرآيندي است پويا که از زواياي مختلف به موضوع مورد بررسي پرداخته و نقاط کوري که به چشم نميآيند، روشن ساخته و تواناييها و محدوديتهاي هر نظريه خلاق را هويدا ميسازد. پرديسه علم از اين نقطه نظر خود را از ساير گسترههاي شناخت مجزا ميسازد که هرگز هيچ نظريهاي در آن مدعي نيست که همه چيز را تبيين ميکند. اين به مفهوم آن است که هر نظريه علمي از محدوديتهايي برخوردار است که تنها در حوزهاي که مدعي است بايد پاسخگو باشد، نه چيزي فراتر از آن. اين از نواقص يک نظريه علمي نخواهد بود که به تبيين تمامي چيستيها نپرداخته است، بلکه اين از خصايص ضروري هر نظريه درگستره علم است.(6)
با اين مقدمه، به بررسي نقد در سازمانها و نهادهاي کشورمان ميپردازيم. اکنون آن چه به عنوان نقد در خصوص نظرياتي علمي مطرح ميشود، کمتر شامل گستره ی مورد ادعاي نظريات است، بلکه شامل چيزي فراتر از آن است که نظريات مذکور نيز مدعي تبيين آن نيستند و هنگام داوري در خصوص نظريات علمي از آن به عنوان يک نقص ياد ميشود.
اين پديدهاي است که از آن به عنوان ایراد گیری یاد ميکنيم که در کشور ما با نقد اشتباه شده و جانشين آن شده است. اين فرآيند جانشين، مانع از آن ميشود که طرحها و پژوهشهاي خوب و بد از هم تفکيک شوند و به شکلي قراردادي از همه پژوهشها تعريف شده و از همه آنها نکاتي به عنوان نقد عرضه ميشود، و در حقيقت نظام پاداش و تنبيه به گونهاي است که محقق را به سوي کار پربارتر هدايت نميکند. اما چه عواملي موجب شد تا چنين الگوهايي در بيشتر مراکز علمي جامعه ما متداول شود؟ براي پاسخگويي به اين پرسش ضروري است تا به سناريوهايي توجه کنيم که پيش از اين در جامعه علمي کشورمان شکل گرفته و اکنون متاسفانه متداول گشته و نهادينه نيز شدهاند.
عوامل ساختاري بحران پژوهش در جامعه علمي ما
در اين بخش به شرايط و عواملي ميپردازيم که زمينهساز بحرانهاي موجود در حوزههاي علمي و پژوهشي کشور ماست .اين عوامل گاه آنقدر ساختاري است که با اقداماتي مشخص نميتوان اميدواربود که برطرف شوند و ضروري است تا بستر و زمينه تحولات اجتماعي و فرهنگي، موجبات تغييراتي را در ساختارهايي فراهم آورد که منجر به خروج اوضاع علم و پژوهش از بنبست کنوني گردد. از اين روي به جاي آن که به عواملي عطف کنيم که منجر به بحران کنوني عرصههاي علمي و پژوهشي کشورمان شدهاست، به سناريوهايي اشاره ميکنيم که مجموعهاي از عوامل و متغيرها را با بستر و ساختارهاي مختلف در برميگيرد.
الف : سناريو يا تراژدي ريش سفيدي!
بايد توجه داشت که در سالهاي گذشته بسياري از اساتيد و مدرسان دانشگاههاي کشور ما به سببمشکلات مالي و بسياري از عوامل ديگر، تعداد پاياننامهها و تزهايي که براي دورههاي کارشناسي ارشدو دکترا زير نظر داشتند، نه تنها بسيار افزونتر از ميزان متداول در مراکز معتبر علمي و دانشگاهي معتبر دنيا بود، بلکه خارج از توان يک انسان و حتي يک کامپيوتر بود که آن تعداد پاياننامه را بررسي علمي کند ! از اين روي بررسي صوري پاياننامهها متداول شد. از همين پاياننامهها توسط نگارندگان مقالاتي بيرون ميآمد که به شکل مشترک با استاد راهنما يا تنها با نام استاد راهنما در مراکز علمي و پژوهشي چاپ ميشدند .از آنجايي که چاپ همين آثار، اساتيد محترم را از امتيازاتي علمي نيز برخوردار ميساخت، بنابراين آثار آنها به راحتي و بدون داوري جدي در اين مراکز علمي و پژوهشي منتشر ميشد و اگر اساتيد مذکور از انصافي بيش از نگارنده برخوردار بودند، به دانشجويان قول مساعدتهايي را در ادامه تحصيل درمقطع بالاتر يا به کارگيري از آنها در طرحها و پژوهشهاي بعدي ميدادند! ملاک اعتبار علمي اين پژوهشها و مقالات نيز از متغيرهاي علمي به ريش سفيدي و مو سپيدي بدل شد. بدين معنا که اساتيدي ريش سفيد بودند که آثارشان بدون ارزيابي جدي چاپ ميشد و البته اگر کسي چيز ديگري ميگفت يک محقق کمتجربه بود! در نتيجه، با تداوم کنشهاي مذکور، اين سناريو به راحتي در مراکز علمي و پژوهشي کشورمان متداول شد و تکرار آن به نهادينه شدن تراژدياي انجاميد که سهم بسيار ناچيز کشورمان را در آفرينش دانش و پژوهش بازتوليد و تثبيت کرد.
ب : سناريوي حذف
اما سناريوي ريش سفيدي به همين جا ختم نشد . معدود پژوهشگران جدي يا جوان جامعه علمي کشورمان که يا از جو حاکم بر داوريهاي علمي و پژوهشي کشورمان اطلاع نداشتند يا شايد با تکيه برشور و شوقي که بسياري از پژوهشگران جوان به درست يا غلط در درون دارند، و وقت خود را پشت ميز کتابخانهها يا اينترنت يا حتي پستوي خانهها براي دانش اندوزي و پژوهش ورزي سپري کردند، براي چاپ و نشر آثاري که از لذيذترين لحظات زندگيشان براي آن هزينه کردند، با مشکل مواجه شدند .بسياري پژوهيدن را رها کردند و يا بدنبال يافتن کانالهاي ارتباطي رفتند! يا به کاري دفتري رضايت دادند تا به همان روزي بخور و نمير قناعت کرده و شکر کنند. به عبارتي، سناريوي جانشيني معيارهايي غيرپژوهشي در ارزيابيهاي علمي، نه تنها پاي عدهاي را که کمتر به پژوهيدن اشتهار داشتند، به مراکز علمي باز کرد، بلکه سناريوي حذف معدود پژوهشگران جوان و خلاق را نيز بدنبال خود آورد.
به تدريج نيز اين مراکز به دکاني براي داد و ستد بدل شد. بدين ترتيب که اعضاي نسبتاً ثابت اين مراکز با شناسايي يکديگر، نوعي بده و بستان و به اصطلاح نان قرض دادن را متداول ساختند که هر يک آثار ديگري را در مرکز زيرنظر خود چاپ کرده و متقابلاٌ پايگاهي در مراکز علمي طرف مقابل مييافت!؟
ج : سناريوي بحران مضاعف در علوم انساني
در رشتههاي دانشگاهي فني و مهندسي و علوم پزشکي، راهي که به منافع مالي هنگفت منتهي شود، با راه جويندگان علم و پژوهش تا حد زیادی متمايز است. کساني که در اين رشتهها در جستجوي کسب پول هستند بايد وارد بازار کار شوند و کساني نيز که جوياي علم اندوزي و دانش پژوهياند، بايد به کارهاي آکادميک و پژوهشي روي آورند. اما در رشتههاي علوم انساني چنين تمايزي ديده نميشود. تنها منبع درآمد رشتههاي علومانساني همين پژوهشهايي است که سازمانها و نهادهاي مختلف به اعضاي هيئت علمي دانشگاهها ميسپارند و مقالاتي است که در نشريات علمي به چاپ ميرسند. از هنگامي که بودجههايي براي پژوهشهاي علوم انساني و اجتماعي اختصاص داده شد، خيل اساتيدي که به سبب نيازهاي مادي ـ وعمدتاً به حق ـ ناگزير شدند که به پژوهش و مقالات علمي روي آورند، رو به افزايش گذاشت. از اين روي عرصههاي علمي و پژوهشي در رشتههاي علوم انساني کمتر با ملاکهاي علمي تطابق يافت و به نوعي بازار تجارت پژوهش و مقاله بدل شد! به همين سبب است که علوم انساني و اجتماعي کشور ما نسبت به ساير حوزههاي علمي و دانشگاهي، از وضع نامطلوبتري برخوردار است و در توليد دانش جهاني، تقريباٌ سهمي ندارد و چيزي بيش از تقليدي طوطي وار و تقليل يافته از دانشها و پژوهشهاي کشورهاي پيشرفته نيست!
امید آنکه با طرح این دغدغه ها زمینه برای طرح بیشتر مباحث در مجامع عمومی و تخصصی فراهم و روزنه ی امیدی هرچند اندک برای توسعه ی پژوهش به معنای واقعی در رفع مشکلات جامعه و کشور گشوده شود.
پی نوشت ها :
1- احمدي عليآبادي، کاوه (1380 ) ، شناخت شناختها، انتشارات فرهنگکاوش، تهران. ص 23
2- همان ، ص286
3- قاضي طباطبايي، محمود و وداد هير، ابوعلي (1378 ). سوگيري هنجاري در علم و تحقيقات دانشگاهي، سمينار دانشگاه، جامعه و فرهنگ اسلامي، دانشگاه تربيت مدرس، تهران ، ص126
4- برای توضیحات بیشتر ر. ک : تقوي گيلاني، مهرداد (1378). دانشگاه و اقتضائات علوم و تکنولوژيهاي نو، سمينار دانشگاه، جامعه وفرهنگ اسلامي، دانشگاه تربيت مدرس، تهران.
5- با آگاهيعمومي دايرهالمعارفي اشتباه نشود.
6- مطالعات فرهنگي و اجتماعي، مطالعات راهبردي ـ 4. (1379 ) آموزش عالي در قرن بيست و يکم; چالشهاي اجتماعي، سياسي، اقتصادي، وزارت علوم، تحقيقات و فناوري، تهران ، ص396
منابع فارسي
1- احمدي عليآبادي، کاوه (1380 ) ، شناخت شناختها، انتشارات فرهنگکاوش، تهران.
2- تقوي گيلاني، مهرداد (1378). دانشگاه و اقتضائات علوم و تکنولوژيهاي نو، سمينار دانشگاه، جامعه وفرهنگ اسلامي، دانشگاه تربيت مدرس، تهران.
5- صالحي، عبدالرضا (1378 ). هويت و سابقه تاريخي نهاد دانشگاه، سمينار دانشگاه، جامعه و فرهنگ اسلامي،دانشگاه تربيت مدرس، تهران.
6- قاضي طباطبايي، محمود و وداد هير، ابوعلي (1378 ). سوگيري هنجاري در علم و تحقيقات دانشگاهي، سمينار دانشگاه، جامعه و فرهنگ اسلامي، دانشگاه تربيت مدرس، تهران.
7- مطالعات فرهنگي و اجتماعي، مطالعات راهبردي ـ 4. (1379 ) آموزش عالي در قرن بيست و يکم; چالشهاي اجتماعي، سياسي، اقتصادي، وزارت علوم، تحقيقات و فناوري، تهران.
فهرست منابع لاتين
1- Sadri. A, Modernity and Independent Universities: A Trans Civilizational Approach, Seminar of University, Society and Islamic Culture, Tarbiat Modarress University, Tehran. 1999.
2- Sadri. M, The Role of University in the Modern Western Societies and its Relevanace to the Iranian Society, Seminar of University, Society and Islamic Culture, Tarbiat Modarress University, Tehran. 1999.
3- Kurzman C, Intellectuals as the Social Basis of Democratization, 1905- 1912 and 1988- 1994, Seminar of University, Society and Islamic Culture, arbiat Modarress University, Tehran. 1999
0 دیدگاه